نگرانم بابت حرف مادر شوهر که گفت پسرم همش داره کار می کنه و دختر فریبا گفت از من عکس نگیریا و خدایا چقدر آدم های حال بهم زن وجود دارن و همسر را گذاشتم و خودم آمدم و از برگزاری مهمانی فهمیدم که من خیلی چیزها بلد نیستم و شهناز گفت که بچه ها را میفرستم که باهات بیان و نمی دونم که رفتارم چه باید باشه و همیشه اذیتم می کنه و باید بهش بفهمونم که کی هست و چی هست و از همه بدتر فریبا و اونا که گفتن چقدر بدجنسی و پاشدن رفتن و باید چه کنم و راه حل چیست و خواهرم هم نمی خواست که بیاد و گفت که خونه ماهم آمدن و تمام این سال ها خواب عقرب که می دیدم تعبیرش سارا بود و واقعا هم کاری از دستم ساخته نیست و آیا برم بهتر نیست و کار درست چیست و به پسر زنگ بزنم
ناراحتم بابت پسر که قیچی را پرت کرد و پارچه مبل پاره شد و باید چه کنم و ناراحتم بابت این که خواهرهام باور کنن که من مشکل هستم و نمی دونم باید چه کنم و راه درست چه هست وو حسود وجود داره و باید چه کنم و برم مطالعه کنم و در قفل نباشد و این باعث هیجان مردها میشود و ضمیر ناخودآگاهم چطور کمکم کن و سارا مریم را هم اینطوری از راه بدر کرد و فریبا معصومه دا همینطوری کنار گذاشت و راه حل چیست و من چه رفتاری باید داشته باشنم
دختر خاله جوجه کباب تهیه کره و آش پخته و باقالی پخته و میوه آوروه و واقعا نمی دونم که باید برم و یا بنشینم همین جا و از این که نمی دانم تصمیم درست چیست نگرانم و از این که برادرها غصه بخورن و من باعثش باشم نگرانم . و من بشم درس عبرت دیگران و رفتار با من بشه پله و کلاس اونا و اگر من باعث صمیمیت خانواده باشم اشکال نداره و برادر گفت که فلانی لفت داده و ناراحت شده و فلانی گوه خورد که گفت من نمیام و میخواست به خودش نگیره و به درک که به خودش گرفت و واقعا نمی دونم باید چه کنم و راه درست چیست ؟ و عقرب هنوز میخواد که نیش بزنه و راه مقابله با عقرب چیست و پسر امروز تهدید کرد که آبروی خانواده را می برم و میخواد دروغ بگه که از نگار دست برداشتم و حرف هایی زد که اعصابم را بهم ریخت و نمی دانم باید چه کنم و کار درستی کردم که مادر شوهر و پدر شوهر را آوردم تا نحسی سیزده دامنمان را نگیره و دوست دارم برم برگه هام رو بیارم و فریبا اومد گفت مادرشوهرت روی کاپشن دخترم نشسته و چقدر کارهاش و رفتارهاش منزجر کننده هست و چطور دوری کنم از آدم های عوضی و چطور علیرضا رفت بازی کرد و نیومد کمک و داماد خانواده هم آخر اومد و نمی دونم باید بروم یا نه . ضمیر ناخودآگاه کمکم کن و راه درست را نشانم بده
حسم حس خوبی هست و کاش از تو ماشین برگه ها رو آورده بودم و برادر رفت و خواهر را آورد و این بی شرف چند بار تا حالا لفت داده بود و اولین بارش نبود و نمی دانم باید چه کنم و کاش به همسر حرفی نزنن که بهش بر بخوره و باید چه کنم نمی دانم و الان افت میده و بعد باز میاد و میخنده و با برادر هم همین کار رو کرد و سر سالگرد پدر میثم دیدی نیومد و پس کرم داره که میخواد من رو بده جلوه بده و واقعا نمی دونم چکار کنم و او شمال هم برای این که سفره را تو سوئیت ما نندازن چکار کرد و حالم بهم میخوره از کارهاش و رفتارهاش و واقعا نمی دونم که باید چه کنم و با وجود این طور آدم های حال بهم زن باید چه کنم
دیروز گویا صبح رفتن تهران و بعد برادرزاده ها میخواستن برن پیش برادر و همگی رفتن و اونجا حرف شده که سیزده بدر بیایید پیش ما و اونجا تصمیم گرفتن که خونه زنداداش باشن و مادر عروس و پدر و خاله اشون هم پیششون بودند و همسایه بالایی هم و کباب پز بوده و من نمی دانم باید چه کنم و عکس العملم چه باشه برادر بزرگ و وسطی همراهیم کردن برای پدر و مادر و واقعا نمی دانم که با این حجم حسادت نسبت به خودم چه عکس العملی می تونم داشته باشم و با این مهارت کم
میگه تیکه میندازی . تو و همسر مهارتتون تو تیکه انداختنه و کارهای خودتون رو به ما نسبت میدین و بدم میاد ازتون و از کارهاتون و از حسادت هاتون و واقعا نمی دونم چه کنم و مطمئنا کلی عکس میاندازن و اگر آیدا بود که کلی از آیدا هم سواستفاده می کرد و دلم برای خودم میسوزه به خاطر مهارت های کمم و نمی دونم باید چه کنم و اگر نبود من باعث خوش گذروندن اینا میشه پس بهتر که من نباشم
درباره این سایت