جدیدا کارهای سارا خیلی روی اعصابم هست و کلی ذهنم رو درگیر کرده و نمی دونم باید چه بکنم و برادر بزرگ هم چه پیام زیبایی داده تو گروه و نشون می ده که چقدر وارد هست به مکرها و حیله ها و تشکر کرده از پیام های تبریکی که براش دادن و خوب عمل می کنه ولی نگرانم که یه جاهایی درست عمل نکنه و مهناز می گفت که اعتماد نکن به برادر و واقعا نمی دونم که کار درست چه هست ؟
توی سیزده بدر اگه من مادر شوهر را نمی گفتم و اگه برای یک ساعت و یک ساعت و نیم دور نبودم اون جو صمیمیت بوجود نمی اومد همان طور که با جاری هم نباید صمیمی بشم در ظاهر . تا راحت باشه. با این طرف هم باید با ت رفتار کنم تا باعث صمیمیت اطرافیا ن بشم و هنوز رفتار فریبا که پاشد رفت روی اعصابم هست و رفتار های دختراش که نیومدن عکس بگیرن و بعد برادر کوچک همه جمع کرد که عکس بگیرن .
دیروز خواهر زنگ زد که چرا تو جمع گفتی گوسفند و تو سه شنبه با من بودی و همه فکرمی کنند که تو از من خط گرفتی و من به تو اعتماد کردم که اس ام اس ها رو نشون دادم و ویوس ها رو هم گوش نکردم و احتمالا نگران مهمانی دخترش هست که چطور برگزار شود و باید بپرسم که کیا رو دعوت کرده و چی می خواد درست کنه و برای جمعه پسر آزمون داره و برای فردا آزمون مبتکران داره و و چطور می خواد که تولد بره و ساعت چند هست تولد ؟ و من ودختر برای تولد چه بپوشیم و نمی دانم ؟ و دختر چه بپوشه و الان فهمیدم .
دیروز مامان حانیه زنگ زد و سال نو رو تبریک گفت و گفت که دخترش تمرین حل نکرده بود و آمادگی نداشت و نمیاد چرتکه و من چقدر خوشحال شدم که دختر را یک ساعت زودتر از مدرسه برداشتم و با روش فلای لیدی تمرین ها رو حل کرد و با آمادگی رفت سر کلاس و انقدر هم تعریف گرفت و اگه روش فلای لیدی رو نمی دونستم احتمالا مثل حانیه هم دیگه چرتکه نمی اومد . و نگران پیانو ی پسر هستم که نمی خواد به خاطر کنکورش بره و من اعتقاد دارم حتی اگه تمرین هم نکنه رفتنش بهتر هست و عرشیا چرا نمی ره پیانو و چطور اول شد تو مدرسه و پسر دوم شد .
مامان نازنین زهرا برام پیام داده و یادم رفته که جوابش رو بدهم و حواسم باشه که براش پیام بدم
و باید از مامان باران بپرسم که رفتند خانه بازی ملاصدرا یا نه ؟
رفتارهای اون یکی سارا هم نگرانم می کنه و یه سارا دیگه هم داریم و چقدر سارا داریم
سارا مامان دوست دختر می گه که صبح فقط کارهای خونه را انجام میده و شب ها توی اینترنت میره . و الان من ناهار ندارم و می خوام که شنیدسل درست کنم و داره دیر هم میشه
مامان النا هم تو گروه پیام داده نمیدونستم عکس گرفتن از تکالیف بچه ها انقدر سخت هست .
شماره مریم رو هم سیو کنم از توی گروه
اینترنت تبلت رو یک ماهه شارژ کردم و باز همسر اعتقاد داره که اینترنت خونه نباید شارژ شه و موبایل من رو هم اعتقاد داره که نباید قبضش پرداخت شه تا کل ارتباط من قطع بشه و چقدر رفتارش بچگانه و سطحی هست و نگرانم می کنه کارهاش و این که سرنوشت یه خانواده دست یه همچین مرد سطحی هست
توی مولودی دختر دایی مادر گفت که میام خونتون
و مدیر ساختمان هم میخواد بیاد
و همسایه هم میخواد بیاد
پیام یک طرفه شدن گوشیم اومد
و باید تبلت دیگه از این به بعد همراهم باشه
و مشاور یک کلام گفت که بچه ها در مقابل پدر و مادر گارد می گیرن همسر از خر شیطون اوم پایین برای این که دیگه نخواد برای پسر برنامه بریزه
و مشاور مدرسه هم حرف زد که مدرسه برند هست و اون مدرسه غیر انتقاعی را کی می خواد بشناسه از خر شیطون اومد پایین و نگفت که مدرسه بد هست و چقدر من بدبختی دارم برای راضی نگه داشتن و همراه کردن همسر . خدایا کم میارم . باز فکر می کنه که تعادل زندگی بهم خورده و کفه ترازوی او سنگیننتر هست و باید من رو عذاب بده تا کفه های ترازو برابر بشن و کی رو پیدا کنم که براش توضیح بده که چقدر سطحی فکر می کنی
درباره این سایت