دختر امروز کلاس زبان رفت و مکالمه باهاش کار می کنن و نگرانم بابت این که کلاس هاش روزهاش روزهای زوج هست و خودش خواست و من دلم می خواست که روزهای فرد باشه و کلی از دوستاش رو هم دیدم . و امروز با مشاور پسر قرار داشتیم و گویا می خواد بره سربازی و گفت با قیاسی بگیر و سریع باید عوض بشه و باید چه بکنم ؟ و مسعودی را چکار کنم و رضوی را چه بکنم ؟ و خدایا به دادم برس. خدایا به نظرم بیرانوند بیاد و کمک بده و چرا پسر و همسرقبول نمی کنن و نمی دونم چطور می تونم قانعشون کنم . و دختر برای تولد دعوت شده . و کادوی روز معلم رو هم بدهیم . 

تو گروه بزنم که تولد می روم و صد تومان هم می دهیم . و هیجان زده هستم هنوز بابت وبلاگی که داشتم و کارهام و برنامه ریزهام رو توش می نوشتم و واقعا نمی دونم چرا بعد از پنج سال به طور ناگهانی ننوشتم و مهمتر این که چرا یادم نمی اومد و نمیاد که می نوشتم . عجب ذهن تاریکی دارم . 

چقدر همسر اذیتم می کرده درست مثل الان و منشا تمام مشکلات بوده . و چطور من ساده بودم که مشکلات رو نمی دیدم و چقدر می تونستم کور و احمق و سطحی باشم . و چطور نوشتن باعث بوجود امدن معجزه می شه 

دندانم لق هست و وضعیت دندانهایم حسابی خراب هست و نمی دونم باید چه تدبیری را در پیش بگیرم برای دندان هایم . 

تکالیف دختر مانده باید برم تو سایت و بنویسم و چرتکه هم داره و باز دختر رو چنگ گرفتم . و باز داره غر می زنه و من اعصاب ندارم . 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

dark_angle عـلـی تـاجـیـک ارزهاي ديجيتال خواندني هاي سفر وقت ســــــــفارت آمــــــریکا ، انگلــــیس ، کــــــانـادا 1966 327 0912 نمایندگی پخش تنباکو نخل و فاخر محصولات نمدی فاطمه Chris ایران پیکس shiraztakhfif