باید زودتر راه بیوفتم و دختر آزمون داده و باز غلط زیاد داره . و دیکته و چرتکه منتال و جمله سازی و هشت تا هشت تا تا صد بنویسه و پنج سوال ریاضی از کتاب و خان آکادمی 

و مهرنوش قالیچه ها راشست و زیر پوش ها را شست و لباس تولد دختر را شست و من پیام مار را دادم تو گروه خانوادگی و  خواهر ها می فهمنن که مهناز چه رفتاری داشته و سمیرا و سارا و حالا نوبت من هست که بفهمن که با کی طرف هستن . من هم مثل خودشون بد میشم . و می فهمن سزای نیکی بدی است . ومهرنوش گردگیری کرد و یخچال را تمیز کرد و گاز و ظرفشویی و ظرف ها را سر جاش گذاشت و من برنج را از انباری آوردم و ماشین رو هم تمیز کرد . و من رفتم دختر را اوردم و پول مهرنوش را بدهم و امروز همسر ساعت نه بی سر و صدا یهو اومد خونه و من فکر می کردم که رفته تهران و می خواست ببینه ما تو خونه چه کارمی کنیم و من پای کامپیوتربودم و مهرنوش تو آشپزخونه و گفت که کامپیوتر نسوزه . و پول مهرنوش را هم ریخت برام و پسر برای مهرنوش کلی شعبده بازی کرد . و من به مهرنوش گز دادم و دو تا جعبه شکلات و غذا ها رو هم ببره . و دخترباید تنها باشه . و باید از قیاسی چه بپرسم 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کلبه ی شعر Ozani دلنوشته هایی برای دخترم Wendy بــــه رنـــــگ درد وبلاگ تاریخی و جغرافیایی " ارگ ایران " Moselie راهنمای خرید کالا و سرویس های مختلف تنهايي در اوج اسمان نمایندگی کولرگازی اسپلیت در شیراز