امروز سه شنبه 27 فروردین 98 ساعت هشت و چهل و دو دقیقه و مهرنوش اینجاست و بچه یک ماه و نمیه اش رو سقط کرده البته فکرکنم که به خاطر این بوده که مشکوک بودن به حامگلی مولار وگرنه بچه اش رو نگه می داشت و قدم بچه اش خوب بوده .ناراحتم که یاد نبود مهرنوش میاد ماشین نیست و باید ماشین رو تمیز می کرد و همسر ماشین رو برده . رفتم تو اتاق ها و گشتم و دیدم که کجا ها به کار نیاز داره و پیشنهاد همسر خوب بود و معلوم هست که کلاس های مدیریتی رو گذرونده است . به مهرنوش گفتم که یخچال رو تمیز کنه و زیر یخچال رو و جاگفشی و کشو های فایل رو و جاروبرقی و گردگیری و شیشه بالای اتاق پسر رو و شستن پادری وقالیچه . بالکن رو دستمال بکشه . لباس ها رو تو وایتکس بریزه و لباس دختر رو لکه گیری کنه . و این دو تا قالیچه رو بشوره و موکت اتاق ها رو هم دستمال بکشه و هود رو تمیز کنه و گاز رو تمیز کنه و دستشویی رو من بریزه . و فرش ها رو دویاره دستمال بکشه و گشنه ام است و صبحانه بخورم . برام جالب بود راه حل درست شدن زیرپوش ها رو پیدا کردم .
دیشب همسر برای دختر وسیله های شعبده بازی خرید و یادم باشه که برای اوین هم بخره . و پسر و دختر تا دو و نیم شب درگیر یاد گرفتن شعبده بازی بودن . و صبح کلی پسر برام شعبده بازی کرد.
امروز صبح ماشین رو همسر برد و دختر رو هم رسوند و برای مهرنوش اسنپ گرفتم . و تو سایت پرنتس برم برای خوانده مطالب اموزشی .
صبح که بیدار شدم رفتم تو چت روم فلای لیدی و بعد شروع کردم به خواندن مطالبی که چاپ کردم و دختررو بیدار کردم و غلط دیکته هاش رو تصحیح کرد و صبحانه تخم مرغ خورد و موهاش رو بافتم و رفت مدرسه .
درباره این سایت