دو روز هست برنامه مطالعه ندارم و باید جبران کنم و دختر سه تا تکلیف باید بنویسه از خان آکادمی و پلی کپی هاش و روانخوانی هم انجام نداده و چرتکه اش هم مانده
چقدر شنگولم من . البته به خاطر گذروندن دوره هست . تو دوره کلا افسردگی می گیرم . و بعدش باز خنده رو لبام هست و احساس قدرت می کنم
مشکل زندگی اینه که همیشه اونجور که بخواهیم مطابق میل ما پیش نمی ره و قشنگی زندگی همینه
برای پسر سوالاتش رو چاپ کردم و باید حل کنه و خونه بهم ریخته هست و ناهار نمی دونم همسر می یاد یا نه و مادر و پدرش رو برده خونه پسرعموی مادرش برای عیادت خانمش که عمل قلب باز انجام داده
گشنمه . حس و حال کردن ندارم که باید برم توی گروه خارجیم
نوشتن بهترین مدیتیشن هست و بهترین وسیله پاکسازی روح و روانه . و چقدر هیجانزده هستم و دلیلش اینه که فروکس کلی فیلم جدید تو یو تیوب داده که هیجان دارم هر چی زود تر برم ببینم . البته کار شکنی های همسر برای شارژ اینترنت باعث نگرانیم میشه و یکی از آدم هایی که بهترین استفاده ها رو از اینترنت کرد شاید من باشم و دلیلش تسلطم به روی زبان انگلیسی بود ولی همسر نگران اینه که حد استفاده از اینترنتم زیاده و شاید توجهم بهش کمه و این مشکل منه و نظرش اینه که تو الویت دهمه منه و دوست داره که لااقل تو الویت سوم و چهارم باشه
دیروز خاله زنگ زد که دعوت کنه برای هفت خواهرش و خوب شد که من گوشی رو برداشتم و معلوم شد که خاله به برادرشوهر زنگ زده و گفته که خاله فوت کرده و برادر سوهر گفته به مادر شوهر چیزی نگو و خودم میگم و جالب این که برادر شوهر اون روز مهمونی داشته و نمیخواسته مهمونیش بهم بخوره و صداش رو در نیاورده و مادر شوهر گفت که خاله زهره زنگ زده و نه دخترش و چقدر برادر شوهر موش می دونه و شرایط را به نفع خودش تغییر میده و جالب اینجاست که خاله گفت برادرشوهر کوتاهی کرده و خاله نکرده زنگ بزنه که چرا خواهر نیومده و عقلش نرسیده که ممکنه برادرشوهر موش دونده باشه و احتمالا طول دادن مراسم ختم به خاطر منتظر ماندن مادر شوهر بوده و نمی دونم
دختر خواهر مادر شوهر زنگ زد و رسما دعوت کرد و بهترین کار رو کرد
دیشب همسر باز عصبانی شد من رفتم تو تلگرام کامپیوتر با هات اسپات گوشیش و رمز گوشیش رو عوض کرد و خلاصه هر کاری می کنه تاارتباط ما رو به صفر برسونه و اینترنت رو هم شارژ نمی کنه و نگرانم پول موبایلم رو هم نده و تلفنم هم قطع بشه و من اینجا ننویسم میمیرم و مجبورم دوباره تو دفترم بنویسم
نگرانم بابت حرف مادر شوهر که گفت پسرم همش داره کار می کنه و دختر فریبا گفت از من عکس نگیریا و خدایا چقدر آدم های حال بهم زن وجود دارن و همسر را گذاشتم و خودم آمدم و از برگزاری مهمانی فهمیدم که من خیلی چیزها بلد نیستم و شهناز گفت که بچه ها را میفرستم که باهات بیان و نمی دونم که رفتارم چه باید باشه و همیشه اذیتم می کنه و باید بهش بفهمونم که کی هست و چی هست و از همه بدتر فریبا و اونا که گفتن چقدر بدجنسی و پاشدن رفتن و باید چه کنم و راه حل چیست و خواهرم هم نمی خواست که بیاد و گفت که خونه ماهم آمدن و تمام این سال ها خواب عقرب که می دیدم تعبیرش سارا بود و واقعا هم کاری از دستم ساخته نیست و آیا برم بهتر نیست و کار درست چیست و به پسر زنگ بزنم
ناراحتم بابت پسر که قیچی را پرت کرد و پارچه مبل پاره شد و باید چه کنم و ناراحتم بابت این که خواهرهام باور کنن که من مشکل هستم و نمی دونم باید چه کنم و راه درست چه هست وو حسود وجود داره و باید چه کنم و برم مطالعه کنم و در قفل نباشد و این باعث هیجان مردها میشود و ضمیر ناخودآگاهم چطور کمکم کن و سارا مریم را هم اینطوری از راه بدر کرد و فریبا معصومه دا همینطوری کنار گذاشت و راه حل چیست و من چه رفتاری باید داشته باشنم
دختر خاله جوجه کباب تهیه کره و آش پخته و باقالی پخته و میوه آوروه و واقعا نمی دونم که باید برم و یا بنشینم همین جا و از این که نمی دانم تصمیم درست چیست نگرانم و از این که برادرها غصه بخورن و من باعثش باشم نگرانم . و من بشم درس عبرت دیگران و رفتار با من بشه پله و کلاس اونا و اگر من باعث صمیمیت خانواده باشم اشکال نداره و برادر گفت که فلانی لفت داده و ناراحت شده و فلانی گوه خورد که گفت من نمیام و میخواست به خودش نگیره و به درک که به خودش گرفت و واقعا نمی دونم باید چه کنم و راه درست چیست ؟ و عقرب هنوز میخواد که نیش بزنه و راه مقابله با عقرب چیست و پسر امروز تهدید کرد که آبروی خانواده را می برم و میخواد دروغ بگه که از نگار دست برداشتم و حرف هایی زد که اعصابم را بهم ریخت و نمی دانم باید چه کنم و کار درستی کردم که مادر شوهر و پدر شوهر را آوردم تا نحسی سیزده دامنمان را نگیره و دوست دارم برم برگه هام رو بیارم و فریبا اومد گفت مادرشوهرت روی کاپشن دخترم نشسته و چقدر کارهاش و رفتارهاش منزجر کننده هست و چطور دوری کنم از آدم های عوضی و چطور علیرضا رفت بازی کرد و نیومد کمک و داماد خانواده هم آخر اومد و نمی دونم باید بروم یا نه . ضمیر ناخودآگاه کمکم کن و راه درست را نشانم بده
حسم حس خوبی هست و کاش از تو ماشین برگه ها رو آورده بودم و برادر رفت و خواهر را آورد و این بی شرف چند بار تا حالا لفت داده بود و اولین بارش نبود و نمی دانم باید چه کنم و کاش به همسر حرفی نزنن که بهش بر بخوره و باید چه کنم نمی دانم و الان افت میده و بعد باز میاد و میخنده و با برادر هم همین کار رو کرد و سر سالگرد پدر میثم دیدی نیومد و پس کرم داره که میخواد من رو بده جلوه بده و واقعا نمی دونم چکار کنم و او شمال هم برای این که سفره را تو سوئیت ما نندازن چکار کرد و حالم بهم میخوره از کارهاش و رفتارهاش و واقعا نمی دونم که باید چه کنم و با وجود این طور آدم های حال بهم زن باید چه کنم
دیروز گویا صبح رفتن تهران و بعد برادرزاده ها میخواستن برن پیش برادر و همگی رفتن و اونجا حرف شده که سیزده بدر بیایید پیش ما و اونجا تصمیم گرفتن که خونه زنداداش باشن و مادر عروس و پدر و خاله اشون هم پیششون بودند و همسایه بالایی هم و کباب پز بوده و من نمی دانم باید چه کنم و عکس العملم چه باشه برادر بزرگ و وسطی همراهیم کردن برای پدر و مادر و واقعا نمی دانم که با این حجم حسادت نسبت به خودم چه عکس العملی می تونم داشته باشم و با این مهارت کم
میگه تیکه میندازی . تو و همسر مهارتتون تو تیکه انداختنه و کارهای خودتون رو به ما نسبت میدین و بدم میاد ازتون و از کارهاتون و از حسادت هاتون و واقعا نمی دونم چه کنم و مطمئنا کلی عکس میاندازن و اگر آیدا بود که کلی از آیدا هم سواستفاده می کرد و دلم برای خودم میسوزه به خاطر مهارت های کمم و نمی دونم باید چه کنم و اگر نبود من باعث خوش گذروندن اینا میشه پس بهتر که من نباشم
بیچاره من که همچین بد خواهانی دارم و نمی دونم چکار کنم و نگرانم می کنن اینجور آدم ها و یاد حرکت سارا تو شمال افتادم که بی خود و بی جهت گیر داد به برادر و هی می گفت اینو بیار و اونو بیار و تو مسافرت خانومانه هم چه کرد و گذاشت رفت و میخواست که برگرده و واقعا عقرب فامیل هست و از طرفی جوری رفتار می کنه که بقیه را جذب می کنه . رشته پلو درست کرد . فیلم های مامان رو گذاشت در روز سالگرد و غذا ها رو می پزه و بدون وجود من کاری می کنه که به همه خوش بگذره و باید چه کنم و همه هم تشخیص میدن ولی چون احتیاج دارن رفت و آمد می کنن و رفتار من چه باید باشه . الهی بگردم دور خودم که اینجور آدم ها دور و برم هستند و خب حالا برگردم به کارهام
آرایش
ظرف های سیزده به در
سالاد الویه
چقدر گوش دادن به حرفای فروکس آرامش می دهد و باعث میشود که روی ذهن بتونیم کنترل داشته باشیم و خواندن
I have 15 ideas to change your life . Do you have 5 minutes? از روی medium تاثیر گذار هست
با اینترنت ساعتی تبلت از یوتیوب دانلود انجام دادم و خانم لطفی هم زنگ زد برای ثبت نام زبان
پول عیدی ها را مرتب کنم و به همسر زنگ بزنم برای ثبت نام زبان
ناهار بذارم
مطالعه برگه های چاپ شده انگلیسی
طراحی تری دی مکث یاد بگیرم به جای حسابداری
خیلی دلم میخواد بدونم پسرعموی پسر کجا کار می کنه و کارش چیه و چطور ما اجازه پرسیدن نداریم
یادم اومد مینا برای اولین بار من رو با چت روم آشنا کرد در کافی نت و الان هم مریم پسر را با فیلم و دانلود آشنا کرد و چقدر دور و بری هامون دلشون میخواد که ما رو از خط مستقیم منحرف کنن
نمی دونم تلگرام نصب کنم و یا بی خیال تلگرام بشوم
به حرف های فروکس در یوتیوب حتما گوش بدم
تاگل رو نصب کنم رو تبلت
نوشتن برنامه غذایی هر روز
برنامه دختر را نگاه کنم از سایت
خونه را مرتب کنم
حساب و کتاب پول عیدی ها
زنجیر برای پلاک بخرم
بودجه بندی های قلمچی را نگاه کنم
درس همان روز همان روز خوانده شود
دیشب ساعت یک و نیم خوابیدم و ساعت پنج و نیم بیدار شدم و الان میخوام یک ربع مطالعه کنم
ساعت چهار وونیم اول وقت یا آخر وقت
نقش من چیست ؟
چقدر می تونه موفق باشه
پیشنهاد من اینه که زمان بده هرچقدر تونست. هفته بعد آزمون داره و فیزیک و مسعودی کجاست و تاکیدتون رو حل آزمون باشه . چرا بودجه بندی تغییر داره .
لایو اینستا گرام قلمچی و سوال درباره زیست آقای قلمچی . موفق تر ذهن شفاف تری نسبت به خود دارن . رفتم پیش مشاور . فکر کردن . ناقص هست . حرف مشاور را بشنوی و تحلیل کنی . فکر کنن و شما فکر کنی به نتیجه برسی .
سوالات سال قبل
درس همون روز رو شروع کردن
زیست دوازدهم را کی شروع کنید .
استرس زمان کم . حجم زیاد .
ذهن شفاف و بفهمی که چکار کردی
کاش کتاب زیستم همراه بود
کاش دینی ام رو می آوردم .
هر سری بودجه بندی بیاوریم و و دختر خوابه و همسر هم نیست و نگران زنگ تلفن خانه هستم .
پلو سفید باید می ذاشتم . خواب صبح عقبم انداخت . برنامه ننوشتم و دختر اومد باید روانخوانی کار کنه و برم تو سایت ببینم که تکالیف چه داره و نمی دونم تو تلگرام هم برم یا نه ؟ خیلی دلم میخواد یوتیوب های فروکس رو دانلود کنم . و خونه مرتب کردن میخواد و برنامه دختر را بنویسم و کلاس زبان دختر را نمی دونم ثبت نام کنم یا نه ؟ و کلاس باله نمی برم و آیا تصمیمم درست هست یا نه؟ گذروندن وقت با مامان ها خیلی مهمه مخصوصا مامان رسا و باید چه بکنم ؟ روش طاهره اشتباه هست یا نه ؟ خدایا کمک و نمی تونم تصمیم بگیرم . نقاشی ببرم یا نه ؟ ضمیر ناخودآگاه کمکم کن . شاید رسا را نیاورد . و چقدر فروکس تاکیید داره رو کتاب خوندن . برنامه هفتگی ننوشتم و انروز ساعت پنج و نیم با مشاور قرار داریم .
دیروز صبح همسر پسر را برد قلمچی و بعد تا ظهر خوابید و پسر را از قلمچی آورد و پسر خوابید رفت کلاس شیمی و ما رفتیم دنبال مادر جاری بزرگه و بعد دنبال مادر شوهر و رفتیم مراسم ختم و برادر شوهر میخواست بره خونه خاله بزرگه و ما نرفتیم بعد همسر با مجلس رفته حرف زده که چرا این حرف ها رو در مجلس زده و نمی دونم همسر چی پیش خودش فکر کرده که به خودش اجازه داده که تو مجلس ختم اعتراض کنه و چقدر بک آدم می تونه سطحی باشه و بعد الان یادم افتاد
این که از خونه مادر شوهر پاشدیم دلیلش برادر شوهر بوده و اگه خونه خریدیم دلیلش ابن بوده که اول برادرشوهر خرید و اگه ماشین خریدیم اول برادرشوهر ماشین پسرعمه را خرید و اول جاری بچه اش را غیرانتفاعی فرستاد . اول جاری گواهی نامه گرفت . اول جاری اومد نزدیک مدرسه بچه اش و اول جاری موبایل خرید و اول جاری مکه رفت و اول جاری رفت تهران و اول برادرشوهر محل کار را تغییر داد و همسر برای تمام این کارها مخالفت کرد و مقاومت نشون داد و یادم نمیره که همیر چطور یک شبه تصمیم گرفت بره تهران و چطور حقوق کارگر ها رو بهانه قرار داد و نقش من چیست و چرا نگرانم که ما پیشرو نیستیم و اولین ها رو باید بقیه انجام بدن و چرا بقیه پیشرو هستن . مثلا سارا مامان دوست دختر . برای تولد گرفتن . برای خونه خریدن . مثلا پروانه برای محل خریدن ظروف و دعوت کردن معلم به خانه و المپیاد ریاضی و هزار تا مسائل دیگه . و چقدر احساس کمبود دارم و چقدر از جایگاهی که الان دارم ناراضی هستم .
دیروز همسر نان خرید برای مادرش و مادر جاری و خودمون و من اومدم لازانیا درست کردم و همسر به دختر دیکته گفت و نه سوال ریاضی و شش سوال فارسی برای دختر نوشت و دختر حل کرد و باید چک کنم و همسر کشوها را مرتب کرد و وسایل مرا داخل کمد گذاشت و با پسر هم کلی صحبت کرد و الان باید ماشین ظرفشویی را سر جایش بگذارم و زمین کنار گاز را با رخشا تمیز کردم و ظرف های شسته شده را جابجا کنم و صبحانه آماده کنم و کیف دختر را بچینم و تغذیه بذارم و ناراحتم بابت سالاد الویه زیادی که درست کردم و میوهای زیادی که تو یخچال هست و نگرانم بابت اینهمه دست تنهایی و دوری از آدم ها
کارنامه قلمچی
روپوش ها را اتو برنم
حمام دختر و چیدن کیف
نوشتن سه تا دیکته و دو تا سوال فارسی و سه تا سوال ریاضی
ساعت سه مراسم ختم داریم
تحلیل ماهیچه اذیتم می کنه
لق شدن دندانهایم اذیتم می کنهد
فنگشویی خونه اذیتم می کنه
تخت و کمد خونه اذیتم می کنه
رفتار سارا و اخلاق سارا و بد ذاتی سارا اذیتم می کنهر
سادگی و عدم رفتار درست همسر اذیتم می کنه
حرف گوش نکردن های پسر اذیتم می کنه
باز خدا رو شکر پسر از پدرش حساب می بره
کتاب نخوندن . مهارت نداشتن ها و ندانستن ها و سارا مامان دوست دختر و آدم های حیله گر اذیتم می کنه
و اون سلام نمیده و نه من و من مشکل ندارم و من هم هرگز جلو نمیرم و چه شلوغ کاری می کنه و چه سر و صدا راه می اندازه و خودش هر کاری دلش خواست انجام بده و بقیه جرات نداشته باشن که صداشون در بیاد و ما باید خودمون یاد بگیرم و مجید هم هر طور که دلش بخواد رفتار کنه و کاش بازیچه دست آدم ها نشیم و چرا هر وقت از خواب پامیشم انقدر مغزم انرژی دارم برای هجوم افکار پلید و منفی و چطور ذهنم رو کنترل کنم و ناهار چه کنم و چرا تو اعلامیه هیچ اسمی نوشته نشده و نه فامیلی اکرم و نه فامیلی شوهرش و نه فامیلی دو تا خاله ها و این دکتر چطور می تونه انقدر عوضی و مریض باشه مثل این همه آدم مریض تو فامیل و دور و برمون و چرا ناراحتم و دلم نقاشی کشیدن میخواد
جدیدا کارهای سارا خیلی روی اعصابم هست و کلی ذهنم رو درگیر کرده و نمی دونم باید چه بکنم و برادر بزرگ هم چه پیام زیبایی داده تو گروه و نشون می ده که چقدر وارد هست به مکرها و حیله ها و تشکر کرده از پیام های تبریکی که براش دادن و خوب عمل می کنه ولی نگرانم که یه جاهایی درست عمل نکنه و مهناز می گفت که اعتماد نکن به برادر و واقعا نمی دونم که کار درست چه هست ؟
توی سیزده بدر اگه من مادر شوهر را نمی گفتم و اگه برای یک ساعت و یک ساعت و نیم دور نبودم اون جو صمیمیت بوجود نمی اومد همان طور که با جاری هم نباید صمیمی بشم در ظاهر . تا راحت باشه. با این طرف هم باید با ت رفتار کنم تا باعث صمیمیت اطرافیا ن بشم و هنوز رفتار فریبا که پاشد رفت روی اعصابم هست و رفتار های دختراش که نیومدن عکس بگیرن و بعد برادر کوچک همه جمع کرد که عکس بگیرن .
دیروز خواهر زنگ زد که چرا تو جمع گفتی گوسفند و تو سه شنبه با من بودی و همه فکرمی کنند که تو از من خط گرفتی و من به تو اعتماد کردم که اس ام اس ها رو نشون دادم و ویوس ها رو هم گوش نکردم و احتمالا نگران مهمانی دخترش هست که چطور برگزار شود و باید بپرسم که کیا رو دعوت کرده و چی می خواد درست کنه و برای جمعه پسر آزمون داره و برای فردا آزمون مبتکران داره و و چطور می خواد که تولد بره و ساعت چند هست تولد ؟ و من ودختر برای تولد چه بپوشیم و نمی دانم ؟ و دختر چه بپوشه و الان فهمیدم .
دیروز مامان حانیه زنگ زد و سال نو رو تبریک گفت و گفت که دخترش تمرین حل نکرده بود و آمادگی نداشت و نمیاد چرتکه و من چقدر خوشحال شدم که دختر را یک ساعت زودتر از مدرسه برداشتم و با روش فلای لیدی تمرین ها رو حل کرد و با آمادگی رفت سر کلاس و انقدر هم تعریف گرفت و اگه روش فلای لیدی رو نمی دونستم احتمالا مثل حانیه هم دیگه چرتکه نمی اومد . و نگران پیانو ی پسر هستم که نمی خواد به خاطر کنکورش بره و من اعتقاد دارم حتی اگه تمرین هم نکنه رفتنش بهتر هست و عرشیا چرا نمی ره پیانو و چطور اول شد تو مدرسه و پسر دوم شد .
مامان نازنین زهرا برام پیام داده و یادم رفته که جوابش رو بدهم و حواسم باشه که براش پیام بدم
و باید از مامان باران بپرسم که رفتند خانه بازی ملاصدرا یا نه ؟
رفتارهای اون یکی سارا هم نگرانم می کنه و یه سارا دیگه هم داریم و چقدر سارا داریم
سارا مامان دوست دختر می گه که صبح فقط کارهای خونه را انجام میده و شب ها توی اینترنت میره . و الان من ناهار ندارم و می خوام که شنیدسل درست کنم و داره دیر هم میشه
مامان النا هم تو گروه پیام داده نمیدونستم عکس گرفتن از تکالیف بچه ها انقدر سخت هست .
شماره مریم رو هم سیو کنم از توی گروه
امروز خواندنم ترک نشود و به چرتکه دختر هم برسم قبل از آمدن همسر و کلی کار برای انجام دادن دارم
کلاس زبان دختر را ثبت نام کردم و روزهای زوج انداختم به اصرار دختر ولی همه جوره فکر می کنم باید روز های فرد بره و حالا فردا آزمایش روز فرد بره تا من تصمیم بگیرم شنبه بره یا نه ؟
ثبت نام طرح ترافیک را انجام بدم
همسر زنگ زد که چرا عصبانی بودی برای تمرین پیانو پسر و صدات تو جلسه پخش شده و صدای گوشی بلند بوده و جواب من
برای کمک به کنکور پسر باید بودجه بندی را نگاه کنم و برنامه پسر را و این کارها رو انجام نمی دهم
پسر زنگ زد که کلاس را بیشتر کرده و برای پسر سالاد الویه ببرم و بره آزمون مبتکران بده و کادوی تولد نمی دونم چکار می کنه و بریم از گوهردشت بخریم از چارقد. حمام برم و دختر تمرین چرتکه انجام بده و پلی کپی حل کنه و دیکته بنویسه و روانخوانی انجام بده هم درس ح و هم روانخوانی دیکته و آزمون میان ترم چرتکه و از شنبه باید زبان هم بره.
حمام برم و آرایش و طلا هم بندازم و زنگ بزنم به همسر و لباس ها رو پهن کنم و ناهار بخوریم و با مریم هماهنگ کنم که برم دنبالش
و مطالعه داشته باشم . و نمی دونم باید چه کنم و نگرانم بد جور
نصب Pocket روی تبلت
ناهار
خرید کادوی تولد برای جشن تولدی که پسر می خواد بره
با پسر هماهنگ کنم که کلاس فیزیکش رو کی میره و بعدش بره برای آزمون مبتکران
پیام به معصومه بدم در جواب پیامش
پیام همسر رو جواب بدم
زنگ به آیدا بزنم
پیام مامان نازنین زهرا رو جواب بدم
تو گروه کلاس نقاشی پیام بدم .
سایت شهرداری برم برای خرید طرح ترافیک . حساب و کتاب پولی های عیدی و تخلیه اینترنت پارس انلاین . بودجه بندی قلم چی را همچنان نگاه نمی کنم . دفتر برنامه ریزی را همچنان نگاه نمی کنم . خواندن هر روز مطلب را همچنان انجام نمیدم و یادم می ره . کارهای مهم را انجام بدم و متمرکز باشم
تا بعدالظهر همسر زمان داد به پسر تا نت های آهنگ های قبلی را بنویسه و تحویل بده
فرحناز که بود از همه چیز خبردار می شدم از کلاس خط از رباتیک از کلاس خصوصی زبان . از نمایشگاه . از کلاس های مدیریت و از هنه چیز ولی الان چی . نگرانم بابت عقب ماندن هایم
دیروز همسر چند تا ظرف در دار خریده و خرید شیر و ماست و تنقلات رو هم انجام داده
جدیدا کارهای سارا خیلی روی اعصابم هست و کلی ذهنم رو درگیر کرده و نمی دونم باید چه بکنم و برادر بزرگ هم چه پیام زیبایی داده تو گروه و نشون می ده که چقدر وارد هست به مکرها و حیله ها و تشکر کرده از پیام های تبریکی که براش دادن و خوب عمل می کنه ولی نگرانم که یه جاهایی درست عمل نکنه و مهناز می گفت که اعتماد نکن به برادر و واقعا نمی دونم که کار درست چه هست ؟
توی سیزده بدر اگه من مادر شوهر را نمی گفتم و اگه برای یک ساعت و یک ساعت و نیم دور نبودم اون جو صمیمیت بوجود نمی اومد همان طور که با جاری هم نباید صمیمی بشم در ظاهر . تا راحت باشه. با این طرف هم باید با ت رفتار کنم تا باعث صمیمیت اطرافیا ن بشم و هنوز رفتار فریبا که پاشد رفت روی اعصابم هست و رفتار های دختراش که نیومدن عکس بگیرن و بعد برادر کوچک همه جمع کرد که عکس بگیرن .
دیروز خواهر زنگ زد که چرا تو جمع گفتی گوسفند و تو سه شنبه با من بودی و همه فکرمی کنند که تو از من خط گرفتی و من به تو اعتماد کردم که اس ام اس ها رو نشون دادم و ویوس ها رو هم گوش نکردم و احتمالا نگران مهمانی دخترش هست که چطور برگزار شود و باید بپرسم که کیا رو دعوت کرده و چی می خواد درست کنه و برای جمعه پسر آزمون داره و برای فردا آزمون مبتکران داره و و چطور می خواد که تولد بره و ساعت چند هست تولد ؟ و من ودختر برای تولد چه بپوشیم و نمی دانم ؟ و دختر چه بپوشه و الان فهمیدم .
دیروز مامان حانیه زنگ زد و سال نو رو تبریک گفت و گفت که دخترش تمرین حل نکرده بود و آمادگی نداشت و نمیاد چرتکه و من چقدر خوشحال شدم که دختر را یک ساعت زودتر از مدرسه برداشتم و با روش فلای لیدی تمرین ها رو حل کرد و با آمادگی رفت سر کلاس و انقدر هم تعریف گرفت و اگه روش فلای لیدی رو نمی دونستم احتمالا مثل حانیه هم دیگه چرتکه نمی اومد . و نگران پیانو ی پسر هستم که نمی خواد به خاطر کنکورش بره و من اعتقاد دارم حتی اگه تمرین هم نکنه رفتنش بهتر هست و عرشیا چرا نمی ره پیانو و چطور اول شد تو مدرسه و پسر دوم شد .
مامان نازنین زهرا برام پیام داده و یادم رفته که جوابش رو بدهم و حواسم باشه که براش پیام بدم
و باید از مامان باران بپرسم که رفتند خانه بازی ملاصدرا یا نه ؟
رفتارهای اون یکی سارا هم نگرانم می کنه و یه سارا دیگه هم داریم و چقدر سارا داریم
سارا مامان دوست دختر می گه که صبح فقط کارهای خونه را انجام میده و شب ها توی اینترنت میره . و الان من ناهار ندارم و می خوام که شنیدسل درست کنم و داره دیر هم میشه
مامان النا هم تو گروه پیام داده نمیدونستم عکس گرفتن از تکالیف بچه ها انقدر سخت هست .
شماره مریم رو هم سیو کنم از توی گروه
اینترنت تبلت رو یک ماهه شارژ کردم و باز همسر اعتقاد داره که اینترنت خونه نباید شارژ شه و موبایل من رو هم اعتقاد داره که نباید قبضش پرداخت شه تا کل ارتباط من قطع بشه و چقدر رفتارش بچگانه و سطحی هست و نگرانم می کنه کارهاش و این که سرنوشت یه خانواده دست یه همچین مرد سطحی هست
توی مولودی دختر دایی مادر گفت که میام خونتون
و مدیر ساختمان هم میخواد بیاد
و همسایه هم میخواد بیاد
پیام یک طرفه شدن گوشیم اومد
و باید تبلت دیگه از این به بعد همراهم باشه
و مشاور یک کلام گفت که بچه ها در مقابل پدر و مادر گارد می گیرن همسر از خر شیطون اوم پایین برای این که دیگه نخواد برای پسر برنامه بریزه
و مشاور مدرسه هم حرف زد که مدرسه برند هست و اون مدرسه غیر انتقاعی را کی می خواد بشناسه از خر شیطون اومد پایین و نگفت که مدرسه بد هست و چقدر من بدبختی دارم برای راضی نگه داشتن و همراه کردن همسر . خدایا کم میارم . باز فکر می کنه که تعادل زندگی بهم خورده و کفه ترازوی او سنگیننتر هست و باید من رو عذاب بده تا کفه های ترازو برابر بشن و کی رو پیدا کنم که براش توضیح بده که چقدر سطحی فکر می کنی
کمی تخته نرد یاد گرفتم . و فیلم هاش رو تو یوتیوب دیدم
پیام های تلگرام را چند بار چک کردم .
زنگ زدم به پیانو
ترای کردم برای خرید طرح ترافیک و طرح زوج و فرد سامانه ثبت نامش بسته بود و موفق نشدم
زنگ زدم به همسر و امروز همسردختر رو برده بود مدرسه و پیاده رفته بودند . و با دوستش رفت تهران .
بابا جونی نرفته بود تهران
دوست داشتم با معصومه می رفتم شیمی درمانی
امروز دختر امتحان میان ترم چرتکه داره و کلاس زبان هم داره و ناهار می خوام ماکارونی درست کنم و داره دیر میشه و
آرایش کنم وآماده بشم
مسعودی پیام بده برای روز کلاس ریاضی پسر
تکالیف دختر چرتکه باید تمرین جزوه رو کامل کنه . ناهار باید برای فردا بذارم دختر زبان داره . و روانخوانی درس ض و ح . دیکته ننوشته و نگارش باید بنویسه .
خان آکادمی کار کرد . چرتکه هم کار کرد تا خدودی ولی تمام نشد . امروز باله نبردمش و زنگ هم نزد مامان اوینا .
از رباتیک تماس گرفتن که ترم آخر پسر هست و بیاد .
به رضوی خبر بدهیم .
تعویض جمشیدی با قیاسی انجام شود .
کلاس پیانو پسر هم کنسل شد .
خواندن عربی قران دختر. فصل های دوباره دوره شود
مرتب کردن خانه و آشپزخانه .
دختر فردا ورزش داره ولباس ورزشی بپوشه .
فردا می تونم تهران برم .
خواندنم ترک شده .
تو گروه بزنم که تولد می روم و صد تومان هم می دهیم . و هیجان زده هستم هنوز بابت وبلاگی که داشتم و کارهام و برنامه ریزهام رو توش می نوشتم و واقعا نمی دونم چرا بعد از پنج سال به طور ناگهانی ننوشتم و مهمتر این که چرا یادم نمی اومد و نمیاد که می نوشتم . عجب ذهن تاریکی دارم .
چقدر همسر اذیتم می کرده درست مثل الان و منشا تمام مشکلات بوده . و چطور من ساده بودم که مشکلات رو نمی دیدم و چقدر می تونستم کور و احمق و سطحی باشم . و چطور نوشتن باعث بوجود امدن معجزه می شه
دندانم لق هست و وضعیت دندانهایم حسابی خراب هست و نمی دونم باید چه تدبیری را در پیش بگیرم برای دندان هایم .
تکالیف دختر مانده باید برم تو سایت و بنویسم و چرتکه هم داره و باز دختر رو چنگ گرفتم . و باز داره غر می زنه و من اعصاب ندارم .
برنامه دختر چه هست نوشتن از حرف ط و روانخوانی دیکته و چرتکه و منتال کار کنه دختر . حفظ سوره نصر . هشت تا هشت تا بنویسه و سه تا سوال .
عکس از تکالیف دختر گرفتم و برای مامان سلوا فرستادم . باید بیشتر دهنده باشیم تا گیرنده و خوشبختی یعنی مفید بودن نه خوشبخت بودن
تو سایت مدیوم رفتم و کلی مطالب جالب وبلاگ فروکس رو نگاه کردم وباید دانلود کنم
توی vk رفتم و مطلب درباره حسودی خودم به زبان فارسی سرچ کردم و مطالب جالبی بود وی کی سایت روسی هست و مطالب هاش جالبه و نتونستم این اید رو پیدا کنم و ازش سوال بپرسم
fidibo را روی کامپیوتر و لب تاپ نصب کردم
خرید گیفت کارت رو نمی دونم چطور باید انجام بدم باید تو برنا مه ام بذارم تحقیق دربا ره اش را
کتاب های فروکس رو از scribd دانلود و چاپ کردم .
مطلب درباره حسودی بخونم
سایت مدیوم اجازه دسترسی به مطلب هایش رو بعد از چند بار مطالعه نمی ده و باید با چه کلاه شرعی به مطالب دسترسی پیدا کنم . باید با ایمیل های متفاوت وارد شوم
کادوی آرنیکا رو بگم که بخره
امروز مسعودی میاد .
حمام نرفته ام و ناهار هم ندارم هنوز
دنبال دخترباید بروم از مدرسه بیارمش
از صبح از سایت پرنت دانلود کردم و پرینت گرفتم . کتاب های فروکس رو دانلود کردم و کم ححم هاش رو پرینت گرفتم . دوتا رو تو اسلک فرستادم که تقریبا همه جا همراهم باشه .برنامه باید بریزم برای خواندن این کتاب ها . یک کتاب رو از آمازون می شد گرفت که اجازه نمی ده باید شماره کارت داشته باشم و نمی دونم چطوری میشه کارت را آنلاین خرید . سه کتاب فروکس رو دانلود کردم و دو تا هم ریختم توی کامپوتر و فرستادم برای خودم .
امروز دبیر ریاضی میاد .
دندانم هم درد می کنه و نگرانم کررده و دندانهایم همه لق شده اند .
برم تو سایت تکالیف دختر را ببینم
نگرانم . می ترسم
کادوی تولد آوین را همسر خرید و کادوی تولد آرنیکا مونده
پبار داغی که دیروز مهرنوش درست کرد حرفه ای بود و باید یاد بگیرم
الان یاد پی اس فور پسر افتادم و فوتبال پسر و گردو و زنگ مینا به پسر و چقدر آدم های قالتاق دور و برمون هستن . و باید چه بکنم .
برگه نوشتن لیست کتاب هایی که مطالعه می کنم رو هم پرینت گرفتم تا هر مطلبی رو که می خونم توش یادداشت کنم . و باید کارهای فلای لیدی رو هم پرینت بگیرم .
و مهرنوش قالیچه ها راشست و زیر پوش ها را شست و لباس تولد دختر را شست و من پیام مار را دادم تو گروه خانوادگی و خواهر ها می فهمنن که مهناز چه رفتاری داشته و سمیرا و سارا و حالا نوبت من هست که بفهمن که با کی طرف هستن . من هم مثل خودشون بد میشم . و می فهمن سزای نیکی بدی است . ومهرنوش گردگیری کرد و یخچال را تمیز کرد و گاز و ظرفشویی و ظرف ها را سر جاش گذاشت و من برنج را از انباری آوردم و ماشین رو هم تمیز کرد . و من رفتم دختر را اوردم و پول مهرنوش را بدهم و امروز همسر ساعت نه بی سر و صدا یهو اومد خونه و من فکر می کردم که رفته تهران و می خواست ببینه ما تو خونه چه کارمی کنیم و من پای کامپیوتربودم و مهرنوش تو آشپزخونه و گفت که کامپیوتر نسوزه . و پول مهرنوش را هم ریخت برام و پسر برای مهرنوش کلی شعبده بازی کرد . و من به مهرنوش گز دادم و دو تا جعبه شکلات و غذا ها رو هم ببره . و دخترباید تنها باشه . و باید از قیاسی چه بپرسم
دیشب همسر برای دختر وسیله های شعبده بازی خرید و یادم باشه که برای اوین هم بخره . و پسر و دختر تا دو و نیم شب درگیر یاد گرفتن شعبده بازی بودن . و صبح کلی پسر برام شعبده بازی کرد.
امروز صبح ماشین رو همسر برد و دختر رو هم رسوند و برای مهرنوش اسنپ گرفتم . و تو سایت پرنتس برم برای خوانده مطالب اموزشی .
صبح که بیدار شدم رفتم تو چت روم فلای لیدی و بعد شروع کردم به خواندن مطالبی که چاپ کردم و دختررو بیدار کردم و غلط دیکته هاش رو تصحیح کرد و صبحانه تخم مرغ خورد و موهاش رو بافتم و رفت مدرسه .
درباره این سایت